و در ناکجا آبادِ ذهن هنوز کسی تو را صدا میکند هنوز شب به شب دستی پر از شرمِ یک گناه تو را در خالیِ رختخوابش پیدا میکند هنوز در خیالم شعرِ من بارِ دیگر چشمهای مست تو را اغوا میکند هنوز هر غروب هر بهار زیرِ هر باران پر از خواهشِ داشتنت تنهایی ام مرا رسوا می کند هنوز میگویم بی پرواتر از همیشه که آغوش تو دیوانه ای چون مرا با عشق آشنا می کند نیکی فیروزکوهی | Sepidedam http://www.facebook.com/photo.php?fbid=10151465660188954&set=a.76709008953.72388.75638168953&type=1
No comments:
Post a Comment